زیر این همه ِکِرم !
من کنار گرفته بودم
که بوی کبریت نیم سوخته می دادم
و همیشه به نیمه نرسیده باد می آید
تاریکی رسم راه های نرفته است
که داغ قابیل همیشه روی باسنم می خارد
کجایی
که موهات همیشه بوی گوگرد میدهد
و دلم انگار درست یک لحظه قبل از انفجار بزرگ
متوقف شده
از تمام انبساط جهان
تنها تکه آیینه شکسته ای می خواهم
تا به موهای قابیل نگاه کنم
گرفته ام
و تو همیشه با دنباله توری بلند
میان علفها می رقصی
و من پشت تخته سنگی پنهان منتظر عبور هابیلم
با کبریت نیم سوخته ای توی مشتهای گره کرده ام
و دندانهایی به تاریکی مویرگهای گردن تو
گرگم و در توحشم تو فواره میزنی
و نرفتن تمام چیزهای تیزدنیا توی قلبم
دلیل دارد
کناِر گرفتنم بنشین
و به موهای حیوانیم دست بکش
چکار کنم؟
می خواهی بع بع کنم؟
می خواهی از موهایم برایت قصه بسازم؟
می خواهی برایت سیاه بازی دو برادر ترسو را بازی کنم
و سر آخر مرگ به تو هدیه بدهم
تا از خنده مویرگهای گردنت
بترکد؟
می خواهی ازپشت این تخته سنگ
برایت شکلک دربیاورم؟
تا هابیل رد بشود
و مشتهای من
از مچ به پایین سم بشود!
چرا این [ تو ] رهایم نمی کند!
تیر نبودی که به قلبم فرو رفته ای
ور نه من در مشتهام
هنوز تکه آیینه منقبضی دارم
که دنباله تورتاریکی از گوشه اش پیداست
چکار کنم!
می ترسم
دارم لای علفها نشخوار میکنم
و زوزه ای پشت تخته سنگها!
باد می آید
دوست عزیز همیشه نوشته هاتو دنبال میکنم
خیلی عالین چرا به فکر مجموعه شعر نیستی؟
این شعر به نظرم تقلید ناشیانه ای بود از شاملو
از اینکه وقت گذاشتی ممنونم ایلار
میشه لطفا مولفه های این شباهتو بهم بگی؟
کمک بزرگی میکنی
ممنون
خوب بود فقط تو رو خدا این موضوع مویرگ گردن رو بی خیال شو.